سلام عیدتون مبارک
تو که رفتی...
رنگ خاموشی در طرح لب است
بانگی از دور مرا می خواند
لیک پاهایم درقیر شب است
سلام ای نازنین باز نامه دادم نمیره قصه ی دل زیادم
گذاشتی عمر تو پای دل من نشستی پای حرفای دل من
نرنجیدی تو از امروز و فردام نترسیدی که من این سوای دنیام
منو شرمنده کردی با محبت هات که دیدار تو اسمش شد زیارت
اون ور دنیا که باشی خودم میام میارمت غصه ی تنهایی نخور مگه تنهات میزارم
تو که رفتی پریشون شد خیالم همه گفتم: که این دیوانه در فکر شفا نیست که هرچی باشد
اما بی وفا نیست
هواران شاخه گل سرخ را تقدیم وجودت می کنم و به دستان و چهری مهربانت بوسه میزنم
می خواهم با تمام وجود فریاد بزنم دوستت دارم و از دل می گویم که همیشه سایه ای برای
آرمیدن من بودی و در زمان دلواپسی ها غمخوارم.
زندگی را زمانی دوست دارم که چشم های ناز و شفافت با نگاه من یکی شود و شیرینی لبخندت
در ذره ذره وجودم نفوذ کند