کمک به!
در دیار غریب نا آشنایان
برایت غریبانه گریه کردم و دلداریم دادند
و در دیار آشنای تو وقتی صمیمانه گریه کردم
تو مرا صمیمانه ترک کردی
ای کاش تو هم غریبانه دلداریم میدادی
و هیچ گاه صمیمانه نمی رفتی...
پری چشمان تو کیه؟؟؟
!تو را بر چهره ماه می نویسم مرا نور و چراغ و زندگی بخشد
شباهنگام قلمهای نگاهم را به روی ماه می گشایم
پری چشمهای نازنینت را به چشم خویش می سپارم
در این چهره ، خیالی می شوم چن روح پرواز
صدایم نیست سکوتم می کند آواز
تو خورشید منی من تار و تاریکم
که پرتوهای ناب تو
تو بارانی و من آن رود باریکم
که قطره های آب تو
مرا روح طراوت جاودانگی بخشد
مرا چن آن پری کوچک چشمت
به آغوش سفید ماه بسپار
که چشمان عزیز تو مداوا می کند بیمار
مرا دست خدای خوابها بسپار
که در شیرین ترین خوابها
میان کوه و دشت و جنگل و آبشار
فقط خواب تو را بینم
و درعمق سحرگاهی
درآغوش پرازمهر ت شوم بیدار
زبانم کوته است اما
به دل هر آنچه می ماند
شکوفا می شود در لحظه دیدار
مرا به سینه مشتاق خود بسپار
واقعا عالی هست من باید به شما تبریک بگم
دوست من سلام . زیبا بود ولی مطالبت خیلی طولانیه و آدم نمیرسه بخونه . شاد باشی
ایول ایول
سلام عمو خوبی واقعا خوشم اومده
خیلی خیلی .....
واقعا زیبا ست.
خواهش میکنم فدات بشم
سلام الیه حرف نداره
خوش باشی بای
سلام مجتبی بخدا راست میگم کامپیوترم خراب شده بود
نرو بخدا نرو حداقل یه روز بیا برای اخرین بار ببینمت
اخه می خوای بری کجا ؟
مجتبی باور کن که خراب شده بود
خودت بگو من تاحالا بد قولی کردم بهت
ناراحتم کردی
مگه چه کار کردی که حلالت کنم شما جز خوبی به من دیگه هیچی نکردین
من این چیزا که یاد گرفتم همه مدیون شما میدونم
واسه خاطره شما بود که رفتم کلاس
تا وبلاگو یاد بگیرم و چیزای دیگه
اما خدایش خیلی خوب بودی
اگه میشه جمعه ساعت ۳ بیا منتظرتم
مجتبی بخدا راست میگم سیستم خراب بود ۵ روز تعمیر گاه بود
بیایا خب اگه نتونستی برام بنویس
سلام ممنون خودت میدونی که من هم چقدر تو رو قبول دارم عزیزی تو به مولا نوکرتم ولی دیگه باید برم