بی گناه اما محکوم

سال نو مبارک

 

 

 عاشق باشید اما نه دلشکسته به قول!{مجتبی قلوزی}

از همه زمینی ها زمینی تر

چرا رنگ آسمونه اون چشات

تو نگفتی پای قولت میمونی؟

چرا قولت و گذاشتی زیر پات

عاشق عطر خوش بارون و خاک

پس چرا کویر خشک اون دلت؟

گل عشق و چرا پرپر میکنی؟

چی میشه از این دورنگی حاصلت !؟

تو که دریارو تو رویا می دیدی

چرا ساکت مثل مردابی شدی؟

فکر می کردم که همیشه میمونی

مثل رویا تو دل خوابی شدی

تو که قلبت مثل چشمه جاری بود

واسه چی برای من سراب شدی؟

گفتی مثل کوه رو حرفت میمونی

چرا مثل نقشی روی آب شدی؟

بیا دست بردار از این دورنگیا

این همه دروغ و نیرنگ و ریا

بدی کردی من فراموش میکنم

اما این بار مثل عاشقا بیا

***

عاشق باشید اما نه دلشکسته

 

 

حالا میدونم بارش شهاب یعنی چی . دیوانه ها اون آسمونه که داره گریه میکنه

انسانها باید با قلبای پاکشون دنیا رو ببینند اینطوری دنیا خوشکلتره خوده من دنیا رو با چشام میدیدم خوشکل بود اما میدونستم چشمام بهم دروغ میگن به این نتیجه رسیدم که چشمامو ببندم و با قلبم همه چیز رو لمس کنم و به این نتایج پایین رسیدم

وقتی دنیا رو با چشمام میدیدم:::::::-->

بودنش دومین آرزوی بزرگ زندگیم بود میدونین اولیش چی بود داشتنه خودش

من زندگی رو میخواستم نه یه دفتر که توش خاطرات تلخ و شیرین زندگی باشه

اگه زندگی رو با قلبم حس نمیکردم حالا با نبودنش نابود میشدم

 

 

وقتی دنیا رو با قلبم حس میکنم:::::-->

من هیچ کس نیستم کسی به اسم افشین وجود نداره مرده

یکی دیگه رو پیدا کن . از خداوند میخواهم تو زندگیت خوشبخت شی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

تو هم یه روز عاشق میشی میفهمی درد دلمو

کاشکی تاریکی میرفت فردا میشد

صبح میشد چشمای تو پیدا میشد

لبهای ناز تو به با قصه عشق

مثل گلهای بهاری وا میشد

تا دلم شکوه رو آغاز میکنه

دیگه اشکم باسه من ناز میکنه

یادته قول دادی پیشم میمونی

قصه عشق رو زیره گوشم میخونی

نمی دونست دل وامونده من

که تو رسم بیوفایی رو میدونی

هنوز از عشق تو لبریزه تنم

عاشق چشمای ناز تو منم

نمیدونم چرا منم مثل تو

نمیتونم زیره قولم بزنم

 

کاش از اول می دونستم

تو کدوم کوهی که خورشید از تو دست تو می تابه

چشمت چشم ابر ایثار ...روی سینه تو خوابه

تو کدوم خلیج سبزی که عمیق اما زلاله

مثله آیینه پاک و روشن مهربون مثله خیاله

کاش از اول می دونستم که تو صندوقچه قلبت

کلیدی داری برای درهای همیشه بسته

کاش از اول می دونستم که تو دستای عزیزت

مرهمی داری برای زخم این همیشه خسته

تو به قصه ها شبیهی ساده اما حیرت آور

شوق تکرار تو دارم وقتی می رسم به آخر

تو پلی پل رسیدن روی گردابه تردید

من و رد می کنی از رود من و می بری به خورشید

 

 

 

بی گناه اما محکوم

امروز عید هست دوست دارم شاد باشم اما واسه چی ؟ من که هر سال خوش بودم روزه عید چی نصیبم شده که حالا بشه فقط دوست دارم گریه کنم دلم تنگه به خدا دارم نابود میشم به خاطر پام اخه بازم عکس انداختم خوب نشده خدا تقاص اون گناهمه که مقصر من نبودم . من یه موقعه بهترین بودم خوب ترین بودم عزیزترین بودم اما حالا بد ترین ننگ اور ترین خر ترین بی شعور ترین هستم

زنگ زد گفت به اطر من از مدرسه و خونه میخواه فرار کنه منم نمیتونستم قبول کنم اون کارو کنه رفتم کمکش کنم نزارم قرار کنه اما یه دفعه ماشین بهم زد و به جا ی اینکه من فکر بد بخت کردن اون باشم که منو اینطور بد بخت کرد اون بازم ول کن من نیست رفته بود شهری که قرار بود من دانشجو اونجا باشم اما نمیدونه انتقالی شهر دیگه گرفتم .

مقصر خودش بود لیلی با اون علاقه ای که به مجنون داشت از خونه فرار نکرد گفت باید خانوادم اجازه بدم اما این ............یعنی از لیلی و مجنون بالاتر بود نه به خدا

اونو باید وقتی میشناختم که عصبانی بود همه جور حرف میزد اصلا انسانیت رو از دست میداد تبدیل به غیر انسان میشد حرف بد همه جوره میزد من کی غیر گل بهت گفتم اصلا کسی که زن داره زنش کاری کنه یا خیانت کنه مرده زنش رو طلاق میده حالا چی برسه من که یه پسرم

همه کارو میکردی حتی وقتی که من نمیخواستم حتی وقتی که خواهش هم ازت میکردم فرار - خودکشی - قسم قران ....

میخواستی هر طور شده منو به دست بیاری به همون طریق که ازم خواستی اما من اسمون رو داشتم و کاری نکردم خدا میدونه اگه میکردم اون موقعه تو دیگه چی کارا نمیکردی شایدم پاک بودی اما من بد بخت میشدم اصلا دیگه واسم مهم نیستی من ناراحتم که همه این کارا در آخر به خاطر یه زن بود زور به آدم داره

چند ماهی بود برات ننوشته بودم دیگه هم تا عمر دارم نمینویسم . 1385.1.17 همین ماه واسه همیشه دارم میرم جایی که آسمون ماله منه سایت رو به دست عزیزم .. ***میدم

آرزوی موفقیت برای تمام عاشقان اسمان و مسلمانان رو در سال جدید رو دارم از همه دوستان هم بخشش و حلالیت میخواهم