

جشمهایت
تو دنیای منی بی انتها و ساکت و سرشار
و من تنها در این دنیای دور از غصه مهمانم
تو مثل مرز احساس قشنگ و دور و نامعلوم
و من در حسرت دیدار چشمانت رو به پایانم
تو مثل مرهمی بر بال بی جان کبوترها
و من هم یک پرنده تشنه بارانم
بمان امشب کنار لحظه های بی قرار من
ببین با تو چه رویایی است رنگ شوق چشمانم

عشق رو هیچ کس نمی تونه عوض کنه . حتی اونهایی که دیکگه نمی خوان بهش فکر کنن حتما یه جایی در اعماق ذهنشون یه چیزی مثل یک خاطره یا یک رویا و یا ......چشمک می زنه که همون عشق .
من هم هر چی تو این وبلاگ بنویسم هر چند مستقیما به عشق ربطی نداشته باشه ولی حتما حتی به صورت غیر مستقیم هم از عشق حرف می زنم . چون می دونم که هر جایی که عشق نباشه هیچی نیست ...........
سلام درود بر شما همیشه شما با نوشتهاتون منو تحت تاثیر قرار میدید افرین بر خانوادتون که چنین پسر گل و با ادبی بزرگ کردن
مجتبی دست خوش دمت گرم
سلام مجتبی جان
ما که هرچه گفتیم از عشق هیشکی گوش نداد
((هر چه گشتیم در این شهر نبود اهل دلی))
موفق باشید
کاش من نمیماندم که ببینم اه تو
کاش باران میفهمید مرا که چگونه اشک شدم و ریختم
موفق باشی گل من
کاش میامدم خانتان ببینم کاش میامدم خاندان میخوابیدم
سلام عزیزم عاجزانه امید وار هستم که موفق باشی همچون طرف وبلاگه منو تعمیر کن
سلام مجتبی َصد بار بهت گفتم دست از اینکارا بردار َآخرش می شی مثل اون مجتبی روفوزه ها َبرو ازدواج کن دست از این کارا برمی داری غصه هم نخور بقول معروف ازدواج (شتری هست که در خونه هر خری میشینه ) خوش باشی گلم َبه اون دوستت (ش)هم سلام برسون .بگو اگه واقعا ادعای دوستی داره بیاد زندگیش رو باهات به شراکت بذاره و این یعنی همون شتری که گفتم در خونه می شینه
عزیز خیلی وبلاگت قشنگه ولی خیلی دلتنگی بهم سر بزن