**
مادرم میگفت:عاشقی یک شب است و پشیمانی هزار شب
و من حالا هزار شب پشیمانم که چرا یک شب عاشق نبودم.
اگر ماه بودم به هر جا که بودم
عینکم شکسته بود
به دلم نگاه می کنم شکسته ست.
به دستام نگاه میکنم اونا هم تَرَک برداشتن.
به آسمونم نگاه میکنم اونم شکسته ست
حتی دیگه آینه ها هم اینجوری شدن
آینه ها هم شکسته و خسته شدن...
حتی عکس قشنگ تو هم که برام یادگاری گذاشته بودی هم شکسته و تَرَک برداشته...
چرا همه جا اینطوری شده؟.....
نه....صبر کن ببینم...
آره درست حدس میزدم
چیزی تغییر نکرده...هنوزم همونطوری که بودن هستن ...مثل دفعه آخری که دیدمشون...
این فقط عینک منِ که ترک برداشته....
من از شب گذشتهام کی؟!{مجتبی قلوزی}
سرنوشت!{مجتبی قلوزی}
یادش که می افتم از یادم بیرون میره
فریاد که میزنم که صداش کنم صدام رو نمیشنوه
نگاهش که میکنم نگاهم نمی کنه
دستاش که میگیرم دیگه گرماش حس نمی کنم