مجتبی همرازه عشق
اگر باشی مهربونم،همدم و عزیز جونم
واسه سالها که سهله تا قیامت می مونم
دلخوشم من باز به فردا که با تو باشد دلم
تنهای تنها زیر بال آسمون ها
زیر نور ماه تنها.
بی قراری
سالها شد که برایت بی قراری می کنم سیل اشک و آه را از دیده جاری می کنم
تا ببینم روی ماهت را به شب های خیال
از برای دیدنت فریاد و زاری می کنم
خوب میدانم که سودی نیست اشک و آه
لیک با این شیوه بهرت جان نثاری می کنم
وقت دل تنگی تصور می کنم روی تو را
قاب عکسی در خیالم یادگاری می کنم
مرغ عشق من ز دل تو جان می داد
از بهر تو زندگی چه آسان می داد