برای کسی که هیچ وقت نمی یاید
(مجتبی قلوزی **کرمانشاهی**)
شبنم مهتاب می بارد
دشت سر شار از بخار آبی گل های نیلوفر
می درخشد روی خاک آئینه ای بی
طرح
مرز می لغزد ز روری دست
من کجا لغزیده ام
در خواب؟
ای زیبا ترین موجود مرا در آغوش گرم خود نگه دار که امن
ترین ای دنیاست
ای کاش قطری اشکی بودم و بر روی مژگانت متولد می شدم و روی
گونهایت می چکیدم
و کنار قلبت می مردم گرچه از من دوری ولی تا سر حد پرستش دوستت
دارم و همه اینها را
می نویسم و تقدیم می کنم به تنها بهانه زندگی ام که روزی
،ساعتی خواستم بگویم دوستت و عاشقت هستم .
در آن لحظه که ذهن من از فواره ها
بالاتر و از زندگی پر بار تر و از امید سر شار تر بود
حس کردم تو رازم را از
نگاهم خوانده ای با این حال امروز قطره قطره عشقم را با تمام
وجودم در یک کلمه
می گنجانم و می گویم :
به اندازه آسمان
دوستت دارم بمان که بهار با تو زیباست