حرف آخر
ای کاش من و تو می توانستیم ما باشیم...
ای که من جز تو را نمی خواهم و به جز تو نمی اندیشم
ای کاش الان می توانستم پیش تو باشم
ولی فقط دریغ و افسوس...
زیرا که شاید اینها همه رؤیا باشند و من تنها در خیالاتم می توانم تو را داشته باشم و هرگز در واقعیت نتوانم به تو دست یابم
و در عین حال باز کاش حداقل کسی مرا درک می کرد و همه مرا مجرم نمی دانستند
ای کاش می توانستم بگویم من چه وضعیتی دارم و ای کاش گناه همه اشتباهاتم را از جانب عشق نمی دانستند
ای کاش کمتر می شنیدم این حرفهای تلخ و دلسرد کننده را ، که تو دیگر تو نیستی...
دستت درد نکنه داداش مجتبی.واقعا از اینهمه احساس و ذوق و جملات زیبا لذت بردم.انشاالله همیشه در کنار خانواده سربلند و پیروز باشید . به خانواده محترمتون سلام برسونید.دستشون درد نکنه که چنین پسر مودب و با هنری رو تحویل جامعه دادن.درپناه حق.