تنها گذاشت

*ناراحت بودم که چرا کفش ندارم تا اینکه مردی رو دیدم که اصلا پا نداشت*

من رو تنها گذاشت و رفت

لحظه پریدن و رها شدن میون بیم و امید
لحظه ای که پنجره بغض دیوارو شکست
نقش آسمون صاف میون چشاش نشست
مرغ خسته پر زد و افق روشنو دید
تو هوای تازه دشت به ستاره ها رسید
لحظه ای پاک و بزرگ ،دل به دزیا زد و رفت
با یه پرواز بلند تن به صحرا زد و رفت ...

عید

سلام

یادگار عشق من

رخ زیبای تو را خال زدم بر بدنم تا بماند بدنت یادگار در کفنم

دوستم داشته باش

                                                    توپولم!{مجتبی قلوزی}

سعی کن تنها زندگی کنی چون تنها به دنیا اومدی و تنها میمیری بدونه اینه دوستی داشته باشی بزارخونه عشقت خالی از عشق باشه  عاشق کسی نشو و به کسی دل نبند چون

 معشوقت میتونه به ویرانیهایه قلبت رحم نکنه و  تو رو  نابود کنه  تو رو از بین ببره اما اگه کسی رو دوست داری از صمیمه قلب دوستش داشته باش و اینقدر براش سادگی من  و اینقدر براش گریه کن که عشقه پاک و اسمانیتو فراموش نکنه

 از طرف نفس قدیمی الناز ۱۳۸۲

 

عشقه برتر

بچه که بودم شنیدم وقتی کسی میمیره بدنش سرد میشه

حالا میفهمم اون عاشق میشه عاشقه خدا  به همین خاطر بدنش..........

لوس  نشو  دیگه

خیلی دوست دارم واسم تا اخرین لحظه عمرم بهترینی راست میگم اگه جونمو بخوای بهت میدم اشاره کن تا جونمو بهت بدم واسم افتخاره که تو رودارم دره خونه آدمو شانس یه بار میزنه حالا منم میترسم چون مثله تو واقعا کم وجود داره اگه ازت جدا شم غم وجودمو در بر میگیره راستی زیادی دارم لوست میکنم ها لوس  نشو دیگه

 

{(تقدیم به ملکه دریا)}

وقتی که دست عزیزت یه نوازشگره خوبه وقتی که طلوع چشمات دشون هر چی غروره وقتی که سایه اسمترو لبهام خونه داره وقتی که زخم نفسام بی تو مرحمی نداره تو بگو جز تو کسی هست که منو تنها نداره جز تو کسی هست که اگه رفتی واسه من بشه ستاره ؟؟؟ 

اجازه

تو باعث شدی یه چیزی رو بفهمم . بفهمم عشق یعنی چی ... بفهمم دل کجاست ... بفهمم وقتی کسی عاشق میشه چه حالی داره ... بفهمم درد عشق چیه ... حالا می دونم ... میدونم عشق یعنی تشنگی . عشق یعنی نیاز . عشق یعنی التماس . عشق یعنی آرزو . عشق یعنی خواستن و بدست نیاوردن . عشق یعنی دویدن و نرسیدن . آره ، عشق یعنی نرسیدن

 

اجازه هست خیال کنم تاآخرش مال منی؟ خیال کنم دل منو با رفتنت نمی شکنی اجازه هست خیال کنم بازم میای می بینمت بااون چشمای مهربون دوباره چشمک میزنی طپش طپش باچشمکت غزل بگم برای تو بااتکا به عشق تو تو زندگی برم جلو

زنجیرقفل

اشک

با اشک چشمم نوشتم دوستت دارم

 باور نکردی که اشک چشمم ست،

  به خیسی چشمانم باور نداشتی

  با خون قلبم نوشتم عاشقانه می پرستمت

 بازم باورت نشد که خون قلبم ست

  نمی خواستم ببینی

 تا در لحظه آخر زندگیم

لبخندت رو ببینم به ناچار دست خونی ام را

  نشان دادم وتوباورکردی

 وخیره خون قلبم را که جاری بود نظاره کردی

ولی لحظه ایی بود که چشمانم را برای همیشه بستم

 واین هم برایم کافـی سـت

 بـرای یـکبـارچـشـمـان خیره ات را به قلبم دیدم

 و هنگام مردنم با حضور تو و عشق تو مردم

 مرگ هم با عـشـق زیبا ست.

زنجیرقفل

زنجیرقفل یاد تو ، ازدل من وا نمی شه
  طفلکی قلب عاشقم ، فکرته هر جا همیشه
  بعد تو روزگار من ، خیلی به سختی می گذره
  فکرنکن عاشقت یه روز ، عشق تو ازیاد می بره
  من هنوزم دوستت دارم !
! در ضمن این کار گرافیکی رو خودم انجام دادم

mojtaba